سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تا صداشون رو شنیدم، نزدیک بود قلبم وایسته!‏صدای آقا عجیب گرفته بود. خودشون فرمودند که سرمای شدید خوردند و به خاطر اینکه از قبل قول داده بودند تا به دانشگاه علم و صنعت تشریف ببرند، دیدار رو بهم نزدند
سلامتیش صلوات...

 
 




برچسب ها :
ارسال در تاریخ سه شنبه 87/9/26 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()

بسم الله
اینجا هوا همیشه سرد است و من همیشه در انتظار گرما...
اینجا فقط بوی خاک و خون می آید...
به مدرسه میروم...
در مدرسه کلاس ریاضی وعلوم وهنر نداریم...
بابا رفت...
بابا رفت ولی نیامد...
برادرم به دنیا آمد ولی روز بعد از دنیا رفت...
جمله سازی را با این کلمات را حفظ هستم...
پدر...مادر...خون...شهادت...رفتن...بغض...تنهایی...ترس...
به ما فقط درس شهادت یاد میدهند...
در کلاسمان همه شاگرد ممتاز هستند...
بعد از مدرسه با بچه ها بازی میکنیم ولی نه آن بازی های قدیمی بلکه بازی با خون...
و هر کسی که در بازی برنده شود جایزه اش مدال افتخاری است که خدا به او میدهد و کنار اسمش مینویسیم...
شهید...
در کنار هم چه زیبا خوابیده اند
اینجا چیزی برای خوردن نداریم ولی غذای روحمان توکل به خداست و
برایمان کافی است...
روزهایمان را با گریه و شبهایمان را با ترس تمام میکنیم...
اسم اینجا را که یادت هست...
غزه...
و خوب میدانی جنگ معنی اش است...
این قسمت ماست و سپاس گذار خدا هستیم...
برادرانم در اینجا  به خاک و خون کشیده میشوند و در آن طرف عبا پوشان عربی به فکر اقتصاد دشمنان ما هستند...
غیرت؟؟
اینجا خون و شهادت تنها کلماتی هستند که بر زبان هایمان جاری است...
هر روز که از خواب بلند میشوم باورم نمیشود که زنده هستم...
و چه سخت است این زندگی برایمان که هر روز از تعداد خانواده ام کم میشود...
من این روزها و شبها را دوست ندارم...
ما همچنان به مبارزه ادامه خواهیم داد و پیروزی برای ماست...
ما غیرت داریم و ناموس خود یعنی وطنمان را از گرگ ها نجات خواهیم داد...
در اخر نامه ام میخواهم سوالی بپرسم...
آیا هنوز بوی مظلومیت را حس نکردی؟؟
نمی دانم نامه ام به دستت میرسد یا نه ولی امید وارم در نامه بعدی از پیروزی وطنم برایت با ذوق و شوق فراوان بنویسم...
منم مثل تو طلب باران یا بارانی شدن میکنم...
این هم پایانی مثل پایان نامه های تو...

برداشت: yegan.parsiblog.com





برچسب ها :
ارسال در تاریخ دوشنبه 87/9/25 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()

                                                   خادم الحسین منم!

همان طوری که هر شغل و عنوانی دارای شؤون و ویژگی هایی است
 که خادم الحسین از آن مستثنی نیست. مگر می شود
 خادم الحسین رنگ بوی حسین علیه السلام را نگیرد و با او بیگانه باشد؟!
 مگر می شود خادم الحسین  از گذشت و مردانگی
 اربابش چیزی به ارث نبرده باشد ؟!
مگر می شود خادم الحسین ظاهرش باب میل مولایش نباشد؟!
 عجب ؛ مگر می شود
 خادم الحسین بود و به او محبت وصف ناپذیر داشت و به فرامین او بی اعتناء بود؟!
 مگر می شود خادم الحسین بود و ...
خادم الحسین مظهر حسین است!
این شعار نیست بلکه آرزوی ماست ؛ انتظار ابی عبدالله است.
چقدر ارباب ما دلگیر می شود اگر کسی از ما برنجد و اثر رنجشش دوری از امام حسین شود؟!!
 راستی مگر ما خادم نیستیم؟
خادم ، خادم است و بس!
 خادم خودش تصمیم نمی گیرد و هر چه دلش فرمان دهد ، نمی کند!
خادم مطیع محض ارباب و مولایش است .
 امام کشتی نجات است و هر که صلاح بداند بر آن سوار خواهد شد که خادم، میزبان مسافران است .
یا حسین!





برچسب ها : خادمامام حسینارباب
ارسال در تاریخ یکشنبه 87/9/24 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()


اى امیر دل و دلربایى
بر محرّم تو صاحب عزایى

اى امیر دل و دلربایى
بر محرّم تو صاحب عزایى
شال مشکین تو، پرچمى که
وقت ماتم کند خودنمایى
اشک سرخ تو جارى ز چشمت
بى ‏قرار غم لاله‏ هایى
کنج قلبت عزا خانه‏ دارى
تو عزادار دشت بلایى
روز و شب مى ‏کشى آه محزون
من ندانم در این دم کجایى
کربلایى، براى زیارت
یا که در کوفه ناله نمایى
زائر آن که گوید سردار
یا حسین، سوى کوفه نیایى






برچسب ها :
ارسال در تاریخ چهارشنبه 87/9/20 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()

 آیا ظهور نزدیک است؟
چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان دل از انتظار خونین دهن از امید خندان
بنا بر نص صریح قرآن کریم، هنگامی که حضرت موسی(علیه السلام) بر آن شد که برای ملاقات و مناجات با پروردگار خویش آهنگ کوه طور نماید، قوم خویش(بنی اسراییل ) را فراخواند و آنان را وعده کرد که تا پایان سی روز آینده به سوی ایشان باز خواهد گشت و آنگاه که خداوند متعال ده روز دیگر بر آن سی روز افزود عده ای از بنی اسرائیل گفتند موسی (علیه السلام) خلف وعده کرده و این مسأله زمینه ساز فتنه سامری و گوساله پرستی قوم یهود گردید. (الأعراف/142)

با توجه به پیامها و عبرتهای موجود در آیه یاد شده باید گفت یکی از آفتها و آسیبهایی که می تواند به منزله یک تهدید برای نهضت انسان ساز و امید آفرین مهدویت به شمار رود مسأله "توقیت" یا تعیین وقت واقعه ظهور است.
به فراست می توان دریافت که مسأله "توقیت" اساسا بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعی انتظار فرج است و ای بسا منتظران را سرخورده، دلسرد و ناامید سازد و یا اینکه در اصل اعتقاد ایشان به پدیده ظهور خدشه وارد آورد. چه آنکه وقتی گفته می شود ظهور در فلان زمان مشخص حتما واقع خواهد شد ولی در زمان وعده شده ظهور تحقق نپذیرد آنگاه فرد منتظر افزون بر اینکه ممکن است ایمان خویش را نسبت به اصل ظهور منجی از دست دهد سرشکسته، مأیوس و ناامید نیز خواهد شد. از سوی دیگر چنانچه گفته شود ظهور تا فلان زمان خاص به وقوع نخواهد پیوست آنگاه فرد منتظر به خیال اینکه هنوز تا زمان ظهور فرصت کافی در اختیار دارد تلاش خویش را برای دستیابی به آمادگی لازم برای واقعه ظهور فروخواهد گذاشت.
این روزها در برخی از محافل دینی به نقل از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت، (دامت برکاته) گفته می شود که ایشان در قبال سوالی مبنی بر بشارتهایی درباره ظهور فرموده اند که ظهور نزدیک است؛ آنقدر نزدیک که حتی افراد سالخورده نیز می توانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امیدوار باشند. ادامه مطلب...



برچسب ها :

ارسال در تاریخ پنج شنبه 87/8/23 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()

جلسه اول آموزش مداحی توسط سید مهدی میرداماد در تاریخ جمعه 12/ 7/87 ساعت 20

موضوع : صدا

مقدمه بحث

مقام معظم رهبری در دیدار مداحان فرمودند: مداح باید سه چیز داشته باشد و در عین حال نباید داشته باشد! یعنی هم بودنش مفید است و هم مضر! اولین مورد، صدای مداح است که ابزار مهم مداحی است که صدای خوب برای مداحی مفید است آما از طرفی اگر مداحی فقط به صدای خوبی که دارد تکیه کند، این مضر است .

دومین مورد، جمال و ظاهر است. آقا سید مهدی: یک مداح باید به لباس و وضع ظاهری خودش اهمیت بدهد مثلا نوع لباس در عزاداری با مولودی ها متفاوت باشدو ... این خوب است اما مداحی پیدا شود که فقط با قیافه و ظاهر خوبی که دارد مخاطب جمع کنه ، اصلا خوب نیست.

سومین مورد از فرمایشات رهبری ، مسئله مالی است .مداحی به هیچ عنوان نباید شغل یک مداح باشد بلکه باید تمکن مالی داشته باشد که این مورد هم مثل موارد دیگر هم خوبه و هم بد!

 

نکاتی پیرامون صدا

* خمیر و جوهره صدا باید در وجود انسان باشد به عبارت دیگر داشتن صدای خوب ذاتی است و با تمرین صدای انسان خوب نمی شود بلکه تمرین می تواند صدای خوب را آماده کند. نکته قابل تامل اینکه :

صدای خوب با علاقه بدست نمی آید!

البته یک سری افراد صدای متوسطی دارند که دارای نوسانات است ، این گونه افراد اگر تمرین مستمر داشته باشند در آینده موفق خواهند بود.

آمار صدای خوب در افراد

70 درصد افراد داراری صدای متوسط هستند.

15 درصد داریا صدای خیلی خوب هستند.

15 درصد از افرا هم صدای کاملا ضعیفی دارند.

نکته: اگر کسی روی صدای خود کار کرد ولی بعد از مدتی تمرین را رها کرد ، صدای اولیه او از بین خواهد رفت حتی از قبل تمرین هم بدتر خواهد شد.

تقسیمات صدا:

1-صدا از نظر حجم :

2- صدا از نظر گام

3- صدا از نظر جنس

4- صدا از نظر فرم

حجم : صدا یا قوی است یا ضعیف. نکته: با تمرین نمی توان صدای ضعیف را قوی کرد بلکه این مورد هم ذاتی است .

گام: صدا قابلیت این را دارد که در شش پرده صوتی خود را ایجاد نماید که به هر کدام از این شش پرده گام گفته می شود.

شش گام در صدا: شروع 1 و 2 - توسط 3 و 4 - اوج 5 و 6.

جنس : صدای افراد یا زیر است یا بم.

نکته: قالب های مداحی افراد بسته به زیر یا بم بودن صدایشان دارد لذا تقلید در قالب ها باید براساس جنس صدا صورت بگیرد.

مراحل تقلید در مداحی:

1- مرحله اول : تقلید محض از قالب مداح دیگرکه شامل تقلید از شعر ، سبک ، آهنگ و حتی مکث و شروع می شود.

2- مرحله دوم: تقلید آهنگین یعنی آهنگ مداح مورد نظر تقلید می شود.

3- مرحله سوم: تقلید از نغمه ها و آواها و لحن با علاوه اینکه بتوان ددو مرحله قبل را به خوبی تقلید کند.

4- مرحله چهارم: تقلید ترکیبی یعنی تقلید از لحن و آواهای مداحان مختلف همزمان در مداحی

اگر این چهار مرحله به خوبی پیش رفت( که نشانه آن این است که اگر کسی به مداحی شما گوش کرد نفهمد که از چه کسی تقلید کردی) از تقلید خارج شده و شخص می تواند لحن مختص به خود دشاته باشد و از کس دیگری تقلید نکند.

(جالبه آقا سید مهدی گفت من بعد از 12 سال مداحی به تازگی دارم از مرحله چهارم عبور می کنم! قابل توجه مداحان آماتور و تازه وارد)

وقت مناسب مداحی

17 تا 20 زمان بسیار مناسب

25 به بالا اگر کسی روی صدایش کار کرده باشد امیدی هست و الا کاری برایش نمیشه کرد!

اما صداهای کارکرده در 25 تا 35 سالگی داری اوج است و مانور صدا بسیار بالاست و در 35 تا 55 موقع فرود صداست.

فرم: صدا از حیث فرم یا خام است یا پخته

وِزگی های صدای پخته:

1- از نظر حجم و پر بودن کامل است و شش گام صوتی را داراست و در صورت نیاز می توان بر جنس صدا مسلط شود.

جالب است که 60 درصد مداحان صدایش پخته نیست و به کمک اکو و باند مداحی میکنند!

2- صداهایی که زود از کار نمافتند.

3- صدا در اوج و فرود یکسان است.

4- در مواقع خستگی و مریضی از کار نیافتد.

تکالیف جلسه اول:

1- حفظ شعر به هر کجا نگرم ... سروده غلامرضا سازگار

2- خواندن شعر هر روز به مدت یک ربع الی بیست دقیقه

3- رعایت شش گام در خواند شعر ( بیت اول گام اول بیت دوم گام دوم و....)

شعر زیبای سازگار که در کتاب نخل میثم جلد 4 چاپ شده است:

 

به هر کجا نگرم جای پای یار من است

برو فراق کناری که یار کنار من است

کنار یار اگر داده ام ز دست قرار

قسم به یا که با یار ، این قرار من است

گدایی من و مسکین نوازی از چو منی

اگر چه در خور او نیست ، افتخار من است

به هر که دامن یاری گرفته می گویم

رها کنید ، اگر یار هست یار من است

تو با من و فراقت هماره می کشدم

که پیش یارم و کوه فراق بار من است

گدای این درم و دولتم تهی دستی است

تمام ثروت من چشم اشک بار من است.

التماس دعا

 

 

 

 

 





برچسب ها :
ارسال در تاریخ چهارشنبه 87/8/1 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()

این داستانک رو چند سال پیش به یه مناسبتی نوشتم...
چند سالی می شد ندیده بودمش ، وقتی هم که دیدمش یه هو شوکه شدم! ولی تقریبا فهمیدم که ندیدنش تو هیئت و مسجد بی دلیل نبوده، آخه نمی دونی قیافه اش( زبونم لال) اینهو شیطون پرستا شده بود! اصلا باورم نمی شد این آقاهه همون حاج حمید درستکار باشه به هر حال باید باهاش حال و احوال می کردم رفتم جلو و دست گذاشتم روی کتفش همین که برگشت یهو جاخورد و مثل جن زده ها فقط تو صورتم نگاه می کرد!
 اول من سلام کردم و گفتم به به حمید آقا! معلو م هست کجا سیر می کنی ؟! یه دفعه بی خبر کجا گذاشتی رفتی؟! با سردی جوابمو داد و گفت : گرفتاری !
بیشتر به صورت و لباساش نگاه کردم و کلی برای خودم تحلیل کردم که چرا این جوری شده؟ از اولی که اومد تو هیئت و کلی ریش گذاشت ویقه آخوندی پوشید معلوم بود(البته خیلی هم معلوم نبود  :ان الله یعلم ما فی السموات و الارض) که آقا جوگیر شده و فقط می خواد برای خودش جا باز کنه اما باز وجدان با معرفتم ناراحت بود و تند تند حمل بر صحت می کردو می گفت مگه روایت معروف یادت نیست که اگه چهل نفر هم از گناه مومن گفتند تو قبول نکن! چه برسه به این که قوه مخیله جنابعالی داره تصویر سازی می کنه !
به هر حال طاقت نیاوردم و رو کردم بهش و گفتم : خوب حمید جان کجایی و چیکار می کنی ؟ راستی قاطی مرغا شدی یا نه؟!
گفت: چند وقتی توی یه شرکت ساخت قطعات کامپیوتری کار می کنم چند ماهی هم هست ازدواج کردم.
با خوشحالی گفتم : مبارکه به سلامتی !
مثل اینکه یه کم یَخش وا شده  بود ؛گفت: از هیئت و بچه ها چه خبر؟! تو دلم خوشحال شدم که خدا رو شکرحافظه مبارک شیفت دیلید نشده و یه چیزهایی از قبلناش یادشه!!!
سریع گفتم: بچه ها هنوز سراغتو می گریند و می گن چی شد حمید یهو از همه چیز برید؟!

عجیب رفت تو فکر ؛ منم دیگه حس کنجکاویم حسابی فشار می آورد که چه بلایی سر حاج حمید قدیم ما اومده که با اون همه قیافه شهدایی که داشت چطوری از این لباسا و ریش بزغاله ای سر درآورده!
گفتم : هیئت چند سالیه مکانش ثابت شده و جمعیت هیئت هم بد نیست مداحمون دیگه برای خودش حسابی حرفه ای شده و...
دیدم زیر لب داره می خنده؛ یه کم خودمونی تر شدم گفتم آخه مرد مومن تو که یه کم معرفت داشتی نه تلفنی نه آدرسی نگفتی ما فکرای بد بد می کنیم!
گفت: محمد آقا! دست رو دلم نذار که دیگه ازش چیزی نمونده ! ( نه خوشم اومد هنوز طبعش شوخی داشت )
گفتم: خوب!
گفت: مسیر زندگی آدما خیلی عجیبه یه وقت می بینی یه آدمی که به هر نا کجا آباد سر زده با یه برخورد خوب و دوستانه بچه های هیئت از این رو به این رو می شه و از خوبان روزگار . اما امثال من هم که خیلی خورده ششه نداشتیم با یه برخورد جاهلانه سر از جاهایی در میاریم که ...
عجب! پس موضوع این بود حاج حمید ما در معادله کنش و واکنش بین آقایان هیئتی تاب نیاورده به این روز متلاشی شده!

گفتم :ای بابا حمید آقا از شما غریبه ! چه فرمایشه ای می کنی آدم عاقل که با حرف چند تا ادم نا حسابی از میدون ایمان و اسلام بیرون نمی ره اگه این طور باشه خیلی ازماها هم باید لیدرهای بعضی جاها می بودیم!!
اما حمید قبول نداشت؛ حرفم رو قطع کرد و گفت: ببین عزیز دلم! وقتی دل آدم از یه مجموعه و آدماش برنجه دیگه به این صغری و کبری کردن ها توجه نمی کنه!مگه این همه روایت در مورد مواظبت بر نرنجیدن مومنین نداریم پس چرا هیئتی ها به این اصلا معتقد نیستند؟!
گفتم: اولا بعضی هاشون دوما نه اینکه معتقد نباشند بل مغفولند!
گفت: به هر حال فردای قیامت باید جواب رفتار و گفتارشون رو بدند و اولین کسی که شاکیه منم!

دیگه کاملا آمپرش رفته بود روی 100 و همه رو محکوم می کرد الا خودشو! یه کی نیست به خودش بگه آقای شاکی رفتاردیگران بد بود( بر فرض قبول ادعای جناب عالی) شما چرا قید دین و پیغمبر و خدا رو زدی ؟

اون یکی پیدا شد و بهش گفتم: حمید جان ! ناراحت نمی شی بهت بگم که خودت هم کم مقصر نیستی که دین داریت رو از رفتارهای دیگران می گیری ؟
دیدم شدیدا برجک مبارک متلاشی شد !منم عنان موعظه رو سفت گرفتم و گفتم داداش حیف نیست بنده خدایی چند سال زحمت اطاعت حضرت خدا رو بکشه و چشم و گوش و زبونش رو حفظ کنه بعد ییهو بزنه به سیم آخر به خاطر لج بازی و حال گیری یه سری رابطه خدا رو دیس کانکنت کنه بدا به حال این بنده خدا!!!
اصلا مگه هیئت ما نمایندگی خدا روی زمین رو داره ؟! این همه هیئت و مسجد و فلان برو اونجا، اصلا بشین توی خونت و دیندار باش!
خودمونیم تاثیر نفس هم خیلی کار ساز بود ، اشک بنده خدا جاری شد! بهتر دیدم زیاده روی نکنم بحث رو عوض کردم ؛ پرسیدم: خوب ما اگه بخوایم کامپیوترمونو ترقی بدیم قسطی می شه؟!
یه کم گیج زد بعد گفت : آهان! آره می شه شما بیا ما مخلص شما هم هستیم.
ساعتم رو نگاه کردم دیدم ای داد بی داد بازم هیئتم دیر شد الانه که آقای مسئول گیر بده چرا سر موقع نمیای کی میخوای ...!
ازش قول گرفتم هم دیگه رو ببینیم و مفصلا صحبت کنیم ...
لطفا ادامه دارد....





برچسب ها :
ارسال در تاریخ پنج شنبه 87/6/21 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()

>آقا موسی در اوایل سال 1347 و پیش از شروع به کار مجلس به نجف رفت و در یک نشست خصوصی چند ساعته با امام خمینی گفتگو کرد . از حاج آقا روح الله پرسیدند : « اگر حکومت پهلوی در ایران سرنگون شود و وحکومت اسلامی مستقر گردد، کسی را سراغ دارید که در راس حکومت بگذارید؟» امام خمینی گفت : «بله . همین آقا موسی صدر .»
«چه خبر از دوست عزیز ما؟» صدای آیت الله بهشتی بود. خبر را از رادیو شنید و با عجله با خواهر زاده ی موسی در آلمان تماس گرفت . گفت«بالاخره این برادر عزیز ما بر سرش آمدآن چیزی که نگرانش بودیم؟!»
حضور و محبوبیت امام در لبنان واکنش های مختلفی داشت . اقدامات اقتصادی او قدرت سرمایه داران لبنانی را سلب کرد .زعمای دینی (شیعه و سنی)با حضور امام دیده نمی شدند .جای سیاستمداران لبنانی با وجود او تنگ شد .مردم فقط پای صحبت او جمع می شدند و تنها حرف او را می شنیدند . با این حال «شارل حلو » رئیس جمهور لبنان در ماشین را برای امام موسی باز می کرد و کار دینال قفرانس کونیک (اسقف اعظم اتریش)می گفت : » عالی جناب ، من راجع به شما بسیار شنیده ام . من ایمان دارم که می توان تاریخ لبنان را به دو دوره تقسیم کرد : « دوران قبا از موسی صدر و دوران موسی صدر !»
او به کلیسا های لبنان می رفت و سخنرانی می کرد.«فواد شهاب« مسیحی (که فرمانده ارتش لبنان بود و زمانی هم رئیس جمهور لبنان شد ) گفت : «امام موسی اگر مسیحی بود ما او را به مقام قدیسی می رساندیم و مثل مسیح از او تبعیت می کردیم.»مسیحی ها می گفتند: «مسلمان ها لیاقت داشتن رهبری مثل امام موسی را ندارند.»آن ها می گفتند :«ا...فی السمائ و سماحه الامام صدر فی الارض!»جرج جرداق مسیحی هم گفته بود : «اگر روحانیون مسلمان ، اسلام را همچون امام صدر تبلیغ  می کردند اثری از مسیحیت و سایر ادیان باقی نمی ماند »
ساواک در پی اقدامات خود کتابی توسط شیعیان مخالف سید موسی صدر که در آن امام صدر عامل اجنبی و همکار مسیحیان در اقدام علیه شیعیان معرفی شده است .شاه در دستوری نوشته بود : «این کتاب این جا هم پخش شود »تبلیغات ساواک بر ضد امام موسی بسیار پر دامنه بود به طوری که گاهی دوستان نزدیک امام را نیز تحت تاثیر قرار می داد.آیت الله علی مشکینی می گوید« یکی از جهت های مهمی که بعد ها متوجه شدیم مظلومیت ایشان بود. بنده معتقدم که مظلومیت ایشان غیر از مظلومیت شهدایی است که ما داریم مثل سید محمد باقر صدر ، مرحوم آقای مطهری ، مرحوم آقای بهشتی ،مرحوم باهنر. مظلومیت ایشان بالاتر از مظلومیت ها آن ها بود .»
رئیس جمهور لبنان هر سال در ماه رمضان شخصیت ها ی برجسته مذهبی را به ضیافت افطار دعوت می کرد.امام نیز به عنوان رئیس مجلس شیعیان به مهمانی رفت. اهل سنت،موقع آفتاب افطار می کرد و شیعیان چند دقیقه ای بعد از غروب . این اختلاف ، آرامش ظیافت افطار را تهدید می کرد .آفتاب غروب کرد. امام موسی یک استکان چای برداشت. همه با تعجب به او خیره شدند. امام استکان را در یک دست گرفت و دست دیگرش را بالا برد و شروع کرد به دعا خواندن.دعا خواند و حاضران آمین گفتند . این کار را آن قدر ادامه داد که وقت افطار شیعیان شد . بعد لبخندی زد  گفت « اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و علیک توکلت » و استکان چای را سر کشید .                      






برچسب ها :
ارسال در تاریخ چهارشنبه 87/6/20 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()

سلام به دیر آمدن حضرت دوست آقای موعودمان!

سخت مشغول دنیا و مافیها شدم ؛ فرصتی بس کوتاه برای پست جدید نیافتم و چقدر علقه من و وبلاگ تقلیل یافته و چقدر دشوار است نزدیکی دوباره و قلم فرسایی در دنیای مجازی !

ببخشید حواسم نبود. اهوم اهوم گلوم خشگ شد!!!

می گفتم ، یه چند صباحیه به علل مختلفه من جمله نقل و انتقالات از این شهر به اون یکی شهر اصلا فرصت پیدا نشد تا مطلب جدیدی توی وبلاگ تراوش کنه!‏

اما به حول و قوه ذات اقدس اله مصمم مطلب نویسی کنم! ضمنا به دوستان عزیز و خوانندگان جان توصیه می شود هر گونه برداشت فرهنگی سیاسی انتظامی از نوشته ها را به صندوق پستی 0012به دو شماره 87 ارسال کرده و به قید قرعه ما را خوشحال کنند.

 والسلام علی موررین بالامطلب





برچسب ها :
ارسال در تاریخ سه شنبه 87/6/19 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()

اعتکاف یا اعتخواب؟ مسئله این است! یادمه وقتی بوی ماه رجب( با دعای یا من ارجوه و فشردن محاسن تو اخر دعا ) می رسید بچه ها از هم قول می گرفتند تا تو اعتکاف 13 رجب حضور داشته باشند! همیشه هم ما بزرگترها! دغدغمون بود تا اعتکاف اعتخواب نشه! به همین جهت سراغ مسول محترم می رفتیم و عاجزانه و ملتمسانه ازش خواهش می کردیم که قربونه جدت بشیم تو را به حضرت ام داوود امسال یه کم گزینشی ثبت نام کنید! سعی مبارکو بکنید میان گین سنی معتکفین رو به بالای 10 سال برسونید!( که به علل مختلف من جمله گزارشات آماری سازمان مربوطه، هیچ سالی التماس ما مهم نبود!) ضمنا وقت کردید به غیر از تدارکات خورد و خوراک یه فکری به حال معنویت و اعتکاف بکنید!!!! البته بی انصافی نباشه! جناب مسئول محترم خیلی زحمت می کشیدند؛ برنامه هایی هم برای معنویت اعتکاف داشتند از قبیل: نماز شب اجباری 12 رکعت به مدت 32 دقیقه، خواندن قرآن سرعتی ( ودعاهای مابینه) به مدت 120 دقیقه جهت تقویت در روز سوم و اجرای اعمال ام داوود و همچنین تمرین دعا بعد از هر وعده غذایی و آمین دسته جمعی با دهان پر! و .....

البته این برنامه ها فقط با حضور جناب مسئول به نحو احسن برگزار می شد و در غیر حضور انور جنابشون،‌آقایان و کودکان معتکف ! وقت گران بهای خود را به چند بخش تقسیم می فرمودند:

1- گاهی اوقات مشغول راز و نیاز با یکدیگر بودند!

2- در مواقعی هم راز و نیاز ، گروهی میشد و دو سوم حضار در بحث شرکت می کردند !

3- برای رفع خستگی و کسالت مسابقات مختلف از قبیل کشتی کج یا قایم باشک( مخصوص کودکان زیر 12 سال) همچنین مار پله و غیره

4- وقت اعظم اعتکاف هم مشغول عبادت ! البته در خواب به استناد روایت خواب روزه دار!

و....

روز آخر هم شاهد حضور همه معتکفین در اجرای اعمال ام داوود بودیم که یک ربع اول همه با حضور قلب و رو به قبله مشغول اذکار می شدند و با شروع خواندن سوره های قرآن به علل مختلفه گریز از مرکزی پدید می آمد و همه به گوشه های مسجد پرت می شدند و به خواب می رفتند ابته بودند بعضی ها که خوابیده به پشت اعمال رو سیر می کردند !!!!!!!!!!!!!!

باز هم البته بی انصافی نباشه! بودند دوستانی که معتکف بودندو ملائکه رو مشغول کرده بودند!

 این نوشتار فقط جهت لرزش برخی آقایان مسولیت دار بود همین!





برچسب ها :
ارسال در تاریخ شنبه 87/4/22 توسط منتـــــظر بیــــــداری
نظرات شما ()