جملاتی از کتاب لطفا گوسفند نباشید!
ـــ به خاطر بسپار:هرگاه ما چیزی را نفهمیم،آن را تصادفی یا اتفاقی می نامیم، در حالی که هیچ جز تصادفی در دنیا وجود ندارد!
ــــ به خاطر بسپار:ما،تار و پود بدبختی را خود می بافیم و نام آن را می گذاریم:سرنوشت!!
ــــ به خاطر بسپار:هرجا که ژرف ترین درد است،عظیم ترین آموزش را به همراه دارد!
ــــ به خاطر بسپار:کسی که راه غلطی را می رود،بیشتر شانس آن را دارد که به راه درست آید.تا کسی که راه درست را غلط می رود.
ــــ سوال از مایکل جردن ستاره بسکتبال سیاهپوست آمریکا علت موفقیت شما چیست؟ جواب: من حاضر نیستم در هیچ کاری به مقام دوم قناعت کنم!
ــــ به خاطر بسپار:هولناک ترین ناباوری،ناباوری نسبت به خودتان است!
ــــ با خود بخوان: در زندگی ام شکست وجود ندارد،تا زمانی که از چیزی درس گرفته باشم.
ــــ از اوقاتی که “بله” می گویید ولی در واقع منظورتان “نه” است آگاه باشید!
ــــ به خاطر بسپار: شکست، یا می شکند یا شکسته می شود..بستگی به شما دارد!
ــــ یادت باشد: دیگران را آزاد بگذار، آزاد در پذیرفتن تو ..آزاد در روی برگردانیدن از تو!
ــــ به خاطر بسپار: کسانی که نمی توانند گذشته را به یاد آورند،محکومند که آن را تکرار کنند!
برچسب ها :
شاکی: آخه چرا این عده از آدم ها هم آمرند و هم ناهی؟!!
اعتراف یک آخوند: بنده اعتراف می کنم که تعداد زیادی از جوون های مردم تا جایی که امکان داشت با زبان نرم و لیّن امر به معروف و نهی از منکر کردم و در موارد کثیری هم که تاثیری نداشت فقط نگاه کردم!
شاکی: هی میگن آقا چرا این کارو می کنی؟! خانم نکن این کارو؟!
اعتراف یک آخوند: که در پی همین مسئله منجر شد مرتکب گناه " گیر دادن الکی " بشم!
شاکی: حرف هایی که این ها می زنند، کجای قرآن نوشته؟! به نظر من که از خودشون درآوردند...
اعتراف یک آخوند: اعتراف می کنم که همه حرف هایی که زدم متاسفانه از تفکرات و تراوشات ذهنیه خودم نبوده، بلکه همه اون ها رو توسط اساتید خودم که سال ها با کتب دینی سرو کار دارند به دست آوردم که در تجسس از منزل بنده تمامی اسناد و روایات و بعضا آیات قرآن کشف شده است! هم چنین اعتراف می کنم که خیلی از دستورات سازمانی ما در قرآن کریم طرح شده و برخی هم به صورت رمزی و کنایه است که فقط مسئولین ارشد ما با تمرین و تعلیم می توانند به آن پی ببرند!
شاکی: من نمی دونم من صلاح خودمو بهتر می دونم یا اونا؟!
اعتراف یک آخوند: البته من خودم رو مقصر اصلی نمی دونم چون فقط یه مهره بودم... کسی که متهم اصلی است خداوند باری تعالی و فرستادگانش هستند که این کارها رو به من و امثال من یاد دادند و ما هم به خاطر فطرت خداجومون جذب حرفاشون شدیم چون اونا می گفتند ما صلاح جوون ها رو بهتر می دونیم!! اصلا باید سرکرده های ما (خدا و عوامل ارسالیش)محاکمه بشند!!!
شاکی: تازه خودشون هم به حرفاشون عمل نمی کنند، تازه چند وقت پیش شنیدم یکی از این ها رو به جرم .... بازداشت فرمودند!
اعتراف یک آخوند: این جا باید بگم که همه ما متهم نیستیم، چون کسانی از ما ها هم بودند که به اعتقادات سازمانیمون(توحید، معاد، نبوت، امامت، ، عدل و به اضافه یک سری اصول اخلاقی) عمل نکردند و تبرئه شدند و الان مجبور به اعتراف و پاسخ به شاکی ها نیستند( اصلا همینا ما رو لو دادند)!!!
شاکی: گذشته از این همه، توی چندین سایت با همین چشمای خودم دیدن چه مطالبی رو در مورد جنایات آخوندی نوشتند و همشون هم پیشه صاحب اون سایت ها مستنده!
اعتراف یک آخوند: ما آخوند ها جنایات زیادی کردیم از جمله این ها: بستن کاواره ها و شرابخانه ها بعد از انقلاب، سانسور صحنه های مستهجن فیلم ها به صورت حرفه ای که بینندها اصلا متوجه نمی شدند،خرج کردن پول های کشور برای ترویج خداگرایی و اسلام دوستی، مبارزه با واردات فرهنگی کشورهای متمدن و انسان دوستی مثل آمریکا که برای جوون های ما برنامه های مختلفی از جمله فرآیند بی هویتی، ترویج شهوت رانی، اغفال از راه های عجیب و غریب ، القای عقب ماندگی و... تازه داشت یادم می رفت، فیلتر کردن هزاران سایت غیر اخلاقی جزو جنایات ما آخوند ها محسوب میشه به علاوه دستور بازداشت ارازل و اوباش که عکس های هنگام دستگیریشون توی همه سایت های طرفدار حقوق بشر حسابی پر طرفدار شد!!!
برچسب ها :
امام الرئوف علی بن موسی الرضا
بعد از انجام واجبات بهترین مستحب، خوشحال کردن مومنین است.
برچسب ها :
گفتم: نه، دلیلى ندارد که دل به چیزى بسپارم که از آن هیچ نمىدانم؟
گفت: داریم به هم نزدیک مىشویم. گاهى از کنار کسى رد مىشوى که او را نمىشناسى، یا در کنار کسى مىنشینى که صرفاً به عنوان یک فرد برایت مطرح است و از افکار، روحیات، سوابق، ویژگىها، موقعیت اجتماعى و جایگاه خاص او اطلاعى ندارى. برخوردت هم عادى است و بىاحساس. اما همین که بدانى آن که در کنارت نشسته یا از برابرت گذشته، فلان دانشمند، فلان هنرمند، فلان قهرمان، فلان ایثارگر و فلان نیکوکار است، احساس مىکنى به طرف او کشیده مىشوى و علاقه پیدا مىکنى، حس احترام در تو جوانه مىزند، دوست دارى با او هم سخن شوى، یا او هم تو را بشناسد و با تو گرم بگیرد. این حس از کى پیدا مىشود؟ از همان زمان که نسبت به او شناخت پیدا مىکنى.
گفتم: این را قبول دارم. یک بار در یک مسافرت، با کسى که در صندلى کنار من نشسته بود، آشنا شدم و تصادفى فهمیدم که او یکى از استادان معروف و مهم است. خیلى خوشحال شدم. قبلاً چیزهایى درباره او شنیده بودم، اما در طول چند ساعت همسفرى و با حرفهایى که با هم زدیم و خاطراتى که گفت، اطلاعاتم درباره او چند برابر شد و علاقهام هم به او به همین نسبت افزایش یافت.
گفت: پس در این میان یک چیز به صورت «قاعده» روشن مىشود و آن اینکه اگر بخواهیم علاقه ما به چیزى یا کسى یا موضوعى بیشتر شود، راهش افزایش آگاهى نسبت به آن است.
گفتم: من از خیلى وقت پیش مىشنیدم که عشق به خدا چنین و چنان است و دوست داشتم که من نیز مثل بعضى از عارفان و وارستگان، خدا را دوست داشته باشم و مزه این دوستى را بچشم و ثمره آن را در زندگىام حس کنم. راستى، راه پیدا کردن این علاقه چیست؟ چرا بعضىها احساس محبت نسبت به او ندارند؟
گفت: این بىعلاقگىها به خاطر بىمعرفتى یا کم معرفتى است. هر چه خدا را، جلال و جمال او را، نعمتهاى او را، احسانهایى که به تو کرده و خوبىهایى که در حق تو انجام داده بشناسى، بیشتر دوستش خواهى داشت. اتفاقاً این موضوع، در گفتوگویى که میان خداوند و یکى از پیامبرانش بوده است، به صراحت مطرح شده است.
گفتم: یعنى اینکه چطور مىشود عاشق خدا شد و او را دوست داشت؟
گفت: آرى. خداوند روزى به حضرت داود وحى کرد که: اى داود: مرا دوست بدار و مردم را هم دوستدار من ساز. داود پیامبر به خداوند عرض کرد: خودم به تو محبت و علاقه دارم. مردم را چگونه به تو علاقمند سازم؟ خدا فرمود: نعمتهاى مرا براى آنان یادآورى کن. وقتى بدانند چه نعمتهایى از سوى من به آنان عطا شده است، مرا دوست خواهند داشت.
گفتم: خوب، از این محبت چه چیزى عایدمان مىشود؟
گفت: محبت، اطاعت مىآورد و دوستى به همراهى منتهى مىشود.
گفتم: کمى بیشتر توضیح بده. مىخواهم فرق انسانهایى را که خدا دوست هستند، با آنان که خدا را نمىشناسند یا دوست ندارند نیز بدانم.
گفت: تا حالا شده که کسى را زیاد دوست داشته باشى و خاطرش برایت عزیز باشد؟
گفتم: بله، خیلى هم شده.
گفت: آیا شده به خاطر دوستت و علاقهاى که به او دارى، برنامه خودت را تغییر دهى یا از آنچه دلت مىخواهد صرف نظر کنى؟
گفتم: آرى، این هم برایم پیش آمده است.
گفت: این از آثار عشق و محبت است. یعنى محبت و علاقه، انسان را از «خود» بیرون مىآورد و بسته به دیگرى مىسازد. وقتى عشق باشد، حاضر نیستى حرفى بر خلاف نظر معشوقت بزنى یا کارى بر خلاف رضایت او انجام دهى. حاضرى هر سختى را بر خود هموار سازى تا او از تو نرنجد. این مقتضاى محبت است، البته اگر علاقه، واقعى باشد نه شعار و ادعا.
گفتم: فکر مىکنم شعر معروف باباطاهر عریان هم به همین نکته اشاره دارد که مىگوید:
یکى درد و یکى درمان پسندد
یکى وصل و یکى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
گفت: الحق که به جا گفتى. یعنى باباطاهر به جا و زیبا گفته است. وقتى محبوب و جانان ما خدا باشد و او را به خاطر این همه احساس و نیکى و لطف که به ما داشته و دارد، دوست بداریم، به خاطر این دوستى حاضر نیستیم بر خلاف گفته و خواستهاش عمل کنیم. اگر مىگوییم ما عاشق خداییم، ولى نافرمانى هم مىکنیم، معلوم مىشود عشق ما واقعى نیست. این است که گفتم: محبت، اطاعت مىآورد و دوستى به همراهى مىکشاند.
گفتم: اگر اشتباه نکنم، شنیدهام در شعرى که عربى و منسوب به امام صادق علیهالسلام است، مضمونى این چنین آمده است که: اظهار علاقه و دوستى به خدا مىکنى، در عین حال مرتکب معصیت مىشوى؟ به جانم سوگند که این کار، کار شگفتى است. اگر دوستى تو واقعى باشد، از او اطاعت مىکنى، چرا که دوستدار، همیشه مطیع دوست خویش است.
گفت: همین طور است. کلام شیواى حضرت صادق نیز به همین نکته اشاره دارد. شاید رمز این که اجر و مزد زحمات و رسالت پیامبر خدا در قرآن، «مودت اهل بیت» قرار داده شده است، براى تأثیرگذارى همین محبت در زندگى محبین خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله است. اگر عشق به اهل بیت علیهماسلام هم واقعى باشد نه شعارى، این علاقه به همراهى و همرنگى مىکشاند. آن وقت کسى که مدعى عشق حسینى است، نمىتواند بىنماز باشد، چون حسین بن على براى نماز کشته شد و مدعى ولایت على علیهالسلام نمىتواند حق کشى و ظلم داشته باشد، چون مولایش على، مظهر عدالت و حق بود. مگر مىشود خانمى عاشق زهرا سلاماللهعلیها باشد و حجابش را مراعات نکند؟!
گفتم: و اگر این محبت باشد، عاشق اهل بیت علیهمالسلام پیوسته به یاد آنان است، در سوگشان غمگین و در شادى آنان شاد است، یعنى نبضش با نبض آن خاندان مىزند، به زیارتشان مىرود و یاد و نام آنان را گرامى مىدارد و چون آنان را مىشناسد، دلبسته و خاطرخواه آنان مىشود.
گفت: آه... که دوباره رفتى سر مطلب اول، یعنى رابطه محبت و معرفت و اینکه کدام یک در دیگرى تأثیر مىگذارد و کدام یک مقدم است.
گفتم: بالاخره معلوم شد کدام یک مقدم است؟
گفت: نتیجه این همه حرف و حدیث، این شد که این دو در یکدیگر و بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. هم معرفت، محبت مىآورد، هم محبت و عشق، انسان را به معرفت و شناخت بیشتر و بهتر و عمیقتر مىرساند.
برچسب ها :
پرسشى بود که به ظاهر ساده مىآمد، اما به دلیل اینکه هر دو نمونه را خبر داشتم، برایم مبهم بود.
گفتم: من فکر مىکنم اگر علاقهمند باشیم، ما را به دنبال شناخت مىکشد.
گفت: تا نشناسیم، چگونه علاقه پیدا مىشود؟
گفتم: گاهى از فضاى عمومى، از جوّ، از عادت، از روح جمعى، نمىدانم از راههاى دیگر، شوق و علاقه نسبت به چیزى پیدا مىشود. این کشش، ما را درگیر با یک موضوع یا شخص یا حادثه مىکند. سراغش مىرویم. نزدیکتر که مىشویم تازه چیزهاى تازهاى مىبینیم و مىفهمیم که علاقه ما بیشتر مىشود.
گفت: شاید هم عمیقتر و ریشهدارتر مىشود.
گفتم: شاید هم از ابهام به وضوح مىرسد و خطوط و چارچوب آن محبت، روشنتر ترسیم مىشود.
گفت: بگذار من هم دلیل خودم را بگویم. ما چرا به چیزى یا کسى محبت پیدا مىکنیم؟ رمز جاذبه اشیاء براى ما در چیست؟ آیا غیر از این است که در آن «مورد محبت»، نشانههایى از کمال، جمال، خوبى، جامعیت، سودمندى، جاودانگى و خیر مىبینیم و به آن علاقهمند مىشویم؟ فطرت ما به سوى آنچه خوب و زیبا و خیر باشد کشیده مىشود. این را مىگویند «قانون جذب و انجذاب».
گفتم: مثلاً ما به پدر و مادر محبت داریم، یا والدین به فرزندانشان دلبستگى دارند. در آنها چه دیدهاند که شیفته شدهاند؟
گفت: مگر والدین، تأمین کننده نیازهاى عاطفى و روحى فرزندان نیستند؟ مگر پدران و مادران تداوم وجود خود را در «آینه فرزندان» نمىبینند؟ چه خیرى و جاذبهاى زیباتر از این؟
گفتم: ولى من فکر مىکنم این محبت در نهاد آنان وجود دارد. در سایه این عشق، به هم نزدیک مىشوند و به خوبىها، فایدهها و زیبایىهایى یکدیگر پى مىبرند.
برچسب ها : دنباله داره....
بدترین درد چیست؟دندان درد؟! کمر درد؟! ایدز؟!هپاتید؟!آنفولانزای نوع ای؟!...
پیامبر عظیم الشان اسلام فرموده باشند:
بدرترین درد بخل است.
برچسب ها :
اعتکاف یا اعتخواب؟ مسئله این است! یادمه وقتی بوی ماه رجب( با دعای یا من ارجوه و فشردن محاسن تو اخر دعا ) می رسید بچه ها از هم قول می گرفتند تا تو اعتکاف 13 رجب حضور داشته باشند! همیشه هم ما بزرگترها! دغدغمون بود تا اعتکاف اعتخواب نشه! به همین جهت سراغ مسول محترم می رفتیم و عاجزانه و ملتمسانه ازش خواهش می کردیم که قربونه جدت بشیم تو را به حضرت ام داوود امسال یه کم گزینشی ثبت نام کنید! سعی مبارکو بکنید میان گین سنی معتکفین رو به بالای 10 سال برسونید!( که به علل مختلف من جمله گزارشات آماری سازمان مربوطه، هیچ سالی التماس ما مهم نبود!) ضمنا وقت کردید به غیر از تدارکات خورد و خوراک یه فکری به حال معنویت و اعتکاف بکنید!!!! البته بی انصافی نباشه! جناب مسئول محترم خیلی زحمت می کشیدند؛ برنامه هایی هم برای معنویت اعتکاف داشتند از قبیل: نماز شب اجباری 12 رکعت به مدت 32 دقیقه، خواندن قرآن سرعتی ( ودعاهای مابینه) به مدت 120 دقیقه جهت تقویت در روز سوم و اجرای اعمال ام داوود و همچنین تمرین دعا بعد از هر وعده غذایی و آمین دسته جمعی با دهان پر! و .....
البته این برنامه ها فقط با حضور جناب مسئول به نحو احسن برگزار می شد و در غیر حضور انور جنابشون،آقایان و کودکان معتکف ! وقت گران بهای خود را به چند بخش تقسیم می فرمودند:
1- گاهی اوقات مشغول راز و نیاز با یکدیگر بودند!
2- در مواقعی هم راز و نیاز ، گروهی میشد و دو سوم حضار در بحث شرکت می کردند !
3- برای رفع خستگی و کسالت مسابقات مختلف از قبیل کشتی کج یا قایم باشک( مخصوص کودکان زیر 12 سال) همچنین مار پله و غیره
4- وقت اعظم اعتکاف هم مشغول عبادت ! البته در خواب به استناد روایت خواب روزه دار!
و....
روز آخر هم شاهد حضور همه معتکفین در اجرای اعمال ام داوود بودیم که یک ربع اول همه با حضور قلب و رو به قبله مشغول اذکار می شدند و با شروع خواندن سوره های قرآن
به علل مختلفه گریز از مرکزی پدید می آمد و همه به گوشه های مسجد پرت می شدند و به خواب می رفتند ابته بودند بعضی ها که خوابیده به پشت اعمال رو سیر می
کردند !!!!!!!!!!!!!!
باز هم البته بی انصافی نباشه! بودند دوستانی که معتکف بودندو ملائکه رو مشغول کرده بودند!
این نوشتار فقط جهت لرزش برخی آقایان مسولیت دار بود همین! والا اعتکاف که چند سالیست بعد از انقلاب اسلامی به راه افتاده موجب متغیر کردن روحیات معنوی خیلی از ادم ها بوده و هست...
اگه توفیق پیدا کردی ما رو هم دعا کن رفیق!
برچسب ها : دعای رجباعتکافمراسم معنویام داوود
دیروز داشتم مطلبی می خوندم که یکی از بزرگان می فرمود: بزرگترین ریاضت دین داری است...
برچسب ها :
امام
صادق علیه السلام مى فرماید:
زن
زیبایى را روز قیامت در دادگاه عدل الهى حاضر مى کنند که بخاطر جمال و زیبایى خود
به گناه افتاده است ؛ مى پرسند:
چرا
گناه کردى ؟
در
پاسخ مى گوید:
خدایا! چون مرا زیبا آفریدى به این جهت به گناه آلوده شدم . خداوند دستور مى دهد
مریم را مى آورند، و به آن
زن گفته مى شود که تو زیباتر بودى یا مریم ؟ در حالى که او را زیبا آفریدیم ، اما،
او به خاطر جمال خود فریب نخورد.
آنگاه
مرد صاحب جمالى را در دادگاه حاضر مى کنند که بخاطر زیبایى خود به گناه آلوده شده
است مى گوید:
پروردگارا! مرا زیبا آفریدى و زنان به سوى من میل و رغبت
پیدا کردند و مرا فریفتند و گرفتار گناه گشتم . در این وقت یوسف علیه السلام را مى آورند و به او مى گویند:
تو
زیباتر بودى یا یوسف ؟ ما به او جمال و زیباى دادیم ولى فریب زنان نخورد!!
سپس
صاحب بلا را مى آورند که به خاطر بلاها و گرفتارى هایش معصیت کرده است . او هم مى
گوید:
خداوندا! بلاها و مصیبت ها را بر من سخت کردى لذا به گناه
افتادم . در این موقع ایوب علیه السلام را مى
آورند و به آن شخص مى گویند:
بلاى
تو سخت تر بود یا بلاى ایوب ؟ در صورتى که ما او را به بلاى سخت مبتلا کردیم اما
مرتکب گناه نشد.!(52)
بدین
گونه راه عذر و بهانه بر گناهکاران بسته مى شود…
برچسب ها : عذر گناهانحضرت یوسفحضرت مریم
از شوون مشکله این روزگار در هم بر هم ، کار کسانیه که داعیه دار دین و
دینداریند، کسانی که عهداه دار تبلیغ احکام و مواضع دین هستند. جالبه
دینداران و دین نداران دوست دارند مبلغِ خدایی که پرستش می کنند از هر جهت
و نظر و بعد دارای کمالات باشه، حتی توی رانندگی! چند روز پیش توی تاکسی
نشسته بودم که راننده ماشین جلویی، طلبه جوانی بود، همه حضار در تاکسی به
رانندگی ماشین مورد نظر دقت داشتند اتفاقا 1 مرتبه ناقابل، حاج آقا
دندش خوب جا نخورد که داد راننده تاکسی بلند شد که ای بابا از طی مسیر
مشخص بود حاج آقا حالش و رانندگیش خوب نیست! شاید شاید انتظار دیگران به
جهت قائم مقام بودن و جانشینی ائمه اطهار در تبلیغ دین است که در زمان غیبت به مراجع و بالتبع
به مبلغین دین تفویض شده ... راستی شما چه فکر می کنید ... انتظار شما از
یک مبلغ دین در قرون به اصطلاح متمدن امروزی چیست؟؟؟
برچسب ها : آخوندروحانیتروحانیطلبهانتظارسخترین کار